سخنرانی فریبا برهانزهی، از اعضای “گروه حقوق بشر بلوچستان” در کنفرانس اداره کشور در دوران گذر در نروژ

به گزارش حقوق بشر بلوچستان، روز شنبه ۱۰ شهریور ماه ۱۴۰۳، چهارمین کنفرانس از مجموعه نشست‌های سازمان حقوق بشر ایران با موضوع «گذار از استبداد به دموکراسی در ایران» در شهر اسلو، پایتخت نروژ برگزار شد که خانم فریبا برهانزهی از طرف “گروه حقوق بشر بلوچستان (BHRG)” در این آن حضور داشت و به ایراد سخنرانی پرداخت.

هدف از برگزاری این مجموعه کنفرانس ایجاد بحث و گفت‌وگو میان شهروندان و متخصصان درباره چالش‌های مختلف دوران گذار می‌باشد ‌و به موازات آن، قصد بررسی سناریوها و مدل‌های گوناگون گذار، راه‌حل‌هایی از سوی فعالان سیاسی و حقوق بشری نیز پیشنهاد می‌شود تا در مسیر گذار از جمهوری اسلامی حقوق‌ بشر برای همه مردم ایران تضمین شود.

بخشی از سخنرانی خانم فریبا برهانزهی تحت عنوان “شھروند، حقوق شھروندی و جایگاہ مردم بلوچ از این منظر در کشور ایران کنونی” به شرح زیر می‌باشد:

“سؤال این است که در شرایط کنونی ایران، آیا دولت حاکم، تأمین کننده خدمات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، بھداشتی، آموزشی و محیط زیستی شھروندان ایران میباشد؟ آیا شھروندان دارای حقوق برابرند؟ مثلاً آیا حقوق شھروندی  یک شهروند تهرانی با یک شهروند بلوچ یکسان تأمین میشود؟ و یا بقول کارشناس جامعه آقای احمد شکرچی در تلویزیون جمھوری اسلامی:” توزیع رفاه برای ایرانیان بر اساس سیاستِ ھویتی است، یعنی در ایران بالاترین سطح رفاه را در میان مردِ فارسِ شھرنشینِ شیعه مذھب داریم، یعنی،  زن بلوچ روستا نشین سنی مذھب پائین ترین سطح رفاه را دارد”.

من نیز این را بنا به شواھد و دیدہ ھایم اضافه کنم که اگر شھروند بلوچی مرتکب قتل شھروند بلوچی دیگر شود، سیاست دولتھای تمامیتخواه حاکم بر ایران در صد سال اخیر نشان دادہ است کہ عامدانه پیگیر دادخواھی حقوق مقتول نمی‌شود تا نزدیکان شھروند بی پناه بلوچ چاره ای جز پناه آوردن به خویشاوندان اش برای دادخواھی و یاحفظ خود نداشته باشد، تا بدینگونه بلوچستان ھموارہ در ساختار قومی و قبیله ای خود حتی در قرن ۲۱ گرفتار بماند.

تبعیضات علنی و سیستماتیک صد ساله اخیر حاکمان تمامیت خواہ بر شھروندان بلوچ و دیگر به حاشیه رانده شدگان و بہ عبارت دیگر “مرز داران غیور”، آنچنان زخم های عمیق  و ماندگاری  بر تن و روح شان  بجا گذاشتہ است که ترمیم اعتماد متقابل بین طرفین را بسیار سخت و زمان بر نمودہ است. برای گذار از نظام تمامیت خواه و مرکزگرای ایران، رشد و گسترش و نھادینه شدن فرھنگ دموکراتیک “شھروند محور”، برای ایران تاریخا متکثر و رنگارنگ فردا، نیاز مبرم امروز ما مردمان ایران است.

من به عنوان یک انسان زن، از مجموعه انسان ھایی که طی ھزاران سال برای حفظ و ادامه حیات شان در کنش و واکنش در جغرافیایی محیط زیست شان مالک ھویتی تاریخی برای خود بنام “بلوچ” گشتہ اند، می‌باشم. تبعیضات آشکار جامعہ ی مردسالار را از یکسو و تبعیضات سیاسی ساختار تمامیت خواھانه و شدیدا مرکز گرايانه حاکم بر ایران صدہ اخیر را از سوی دیگر، با تمام گوشت و پوست و تا مغز استخوانم لمس کردہ ام. لذا، با محوریت قرار دادن “کرامت انسانی” و برابر حقوقی ی تمامی ی شھروندان جغرافیای ایران  و با در نظر گرفتن پیشینہ ھای مردمان تاریخا گوناگون این جغرافیا؛ ایران پس از جمھوری اسلامی؛  لازم است که دارای ساختار دموکراتیک، پلورال، سکولار و غیرمتمرکز بشکل فدرال باشد۔ فدرالی کہ نوع آن را در دوران گزار و متناسب با شرایط اجتماعی و تاریخی ی ایران، توسط متخصصان تعیین و در مجلس مؤسسان بتصویب خواھد رسید، میباشد۔  زیرا که اگر ایران پس از جمھوری اسلامی  دارای چنین ساختاری نباشد تا که زیر ساختھای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زیست بوم  مردم بلوچ با اراده ی مردم آنجا فراھم شوند، باز ھم  منِ شھروند “زن”، ھمچنان به عنوان ” زن، بلوچ، سنّی مورد تبعیض جنسی و ھویتی و عقیدتی قرار خواھم گرفت و ھمچنان  از توسعه ی پایدار اقتصادی و اجتماعی  محروم باقی خواھم ماند.

دکمه بازگشت به بالا